مسافر شب

مسافری غریب در این غریبستان

مسافر شب

مسافری غریب در این غریبستان

دلتنگی هایم تمام نمی شوند
و تو هیچگاه از من دور نمی شوی
در دلتنگی هایم تو جریان داری
آبی و پاک و زلال
و مهر بانی چشمهایت همیشگیست
نه/ تو هیچگاه از من دور نبودی
نه در دلتنگی هایم نه در خلوت تنهایم با ماه
وچقدر دلتنگی هایم زیباست
وقتی که تو می زدایی
هر چیزی که غیر از خوبی است و مهر
و تنها خوبی و عشق است که می ماند...

دوباره امدم

سلام سلام سلام....

دوباره مسافر شب دوباره مسافر شبهای غریب و دوباره امدم..... شاید این بار آمدم که بمانم... شاید این بار آمدم که عقده های دلم را در فضایی غریبانه بازگو کنم.... شاید این بار آمدم که بگویم مسافری دیگر هستم مسافری که این بار ستاره ای در آسمان دارد... مسافری که آمده تا راز های عاشقانه را با همراهان طریق عشق باز گو کند.... مسافری که غریب بودن را هزاران بار تجربه کرده....

این بار هم آمدم .... آمدم تا به همه بگویم مسافرتی سخت را گذراندم ... عبوری راز آلود .... عبوری که شاید باید عبور می شد..... باز هم آمدم تا روزهایم را بشمارم آمدم تا دقیقه ها را از دست ندهم....

خدای من این دوباره آمدم را پذیرا باش و کمکم کن تا بالهایم را باز کنم و پروازی دوباره تا مقصد عشق داشته باشم.....

دوستان این تاخیر بلندم خیلی دلیل داشت که از خوصله همه خا رجه بخوام همه اش رو تعریف کنم فقط ذر این حد بگم من تو یه وبلاگ دیگه که یه کار گروهیه مطلب می نویسم . اسمش هم هم قلم هست که میتونید از تو لینک ها به اون برید و مطلب هاش رو بخونید. در کل اینکه سعی دارم باز هم تو این وبلاگ مطلب بذارم .......

 

وصیت عشق

تا چند صباحی دیگر شاید پایان راه زندگی ام باشد ، و یا شاید آغاز دوباره زندگی

آری من بیمارم ، بیماری که من مبتلا شده ام پایانش مرگ است ، تاریخ مرگم را میدانم و منتظر آن می مانم تا فرا رسد امیدی ندارم ، تنها امیدم به خداست که دوای دردم را برایم برساند

میخواهم در این لحظات که از مرگ خودم باخبرم و میدانم چه زمانی فرا می رسد وصییتی برای همگان بنویسم پس بخوانید وصییت من را در این دفتر عشق

آهای آدمیان ، به چشمهای خود بیاموزید که نگاه به کسی نیندازند ، اگر نگاه انداختند عاشق نشوند اگر عاشق شدند وابسته نشوند اگر وابسته شدند مجنون نشوند و اگر نیز مجنون شدند با عقل و منطق زندگی کنند

آهای عاشقان اینک که پا به این راه دشوار گذاشته اید ، با صداقت عشق را ابراز کنید ، تنها عاشق یک دل باشید ، تنها به یک نفر دل ببندید ، و با یکرنگی و یکدلی زندگی کنید

آهای عاشقان به عشق خود وفادار باشید ، تا پایان راه با عشق باشید ، و از ته دل عشق را دوست داشته باشید

آهای عاشقان از تمام وجود عاشق شوید ، و با اراده و اطمینان پا به این راه بگذارید

رسم عاشقی دروغ و خیانت نیست ، رسم عاشقی صداقت است پس سرلوحه و الگوی خود را صداقت قرار دهید

آهای عاشقان نه لازم است مجنون باشید و نه فرهاد ، تنها خودتان باشید ، همین و بس

آهای عاشقان ، ساده نباشید ، عشق را از ته دل بخواهید و انتظار عشق را حتی تا پای مرگ بکشید

آهای عاشقان عشق را برای قلبش بخواهید نه برای هوس و خوش گذارنی و گذراندن لحظه های زندگی با هدف عاشق شوید و با عشق نیز از این دنیا بروید

وصیت من به همه عاشقان و آدمیان همین چند جمله بود

من سرطان دارم ، سرطان عشق

دوای درد من معشوقم هست ، و تاریخ مرگم برابر جدایی او از من می باشد

دوای دردم رسیدن به معشوقم هست ، و تاریخ شفایم گرفتن دستان او و رسیدن به او می باشد

پس خداوندا دوای درد مرا به قلبم برسان تا این کابوس وحشتناک سرطان و مرگ به خاطر جدایی از عشق را از وجودم محو شود الهی به امید تو